Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (1521 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Seid leise, damit ihr die anderen nicht aufweckt. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Hören Sie auf zu drängeln! U عاجز نکنید !
Mich lass [t] da raus [außen vor] . U من را حساب نکن [نکنید] !
Ohne mich. U من را حساب نکن [نکنید] !
Bitte wechseln Sie nicht die Bettwäsche. U لطفا لحاف و ملافه را عوض نکنید.
Sie können sich auf mich verlassen. U شما می توانید به من اعتماد داشته باشید [کنید] .
Schönen Feierabend! U روز خوبی داشته باشید! [بعد از کار]
sehr aufmerksam <adj.> U بیدار
wachsam <adj.> U بیدار
Möchten Sie gerne eine Tasse Kaffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
Bitte legen Sie ab! U لطفا راحت باشید. می تونم کت تان را آویزان کنم؟
erwachen U بیدار شدن
wachen U بیدار شدن
auf sein U بیدار بودن
aufwachen U بیدار شدن
aufwecken U بیدار شدن
erwecken U بیدار شدن
wecken U بیدار شدن
wecken U از خواب بیدار کردن
Wecken Sie mich bitte erst um 9 Uhr! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Weckruf {m} U زنگ بیدار شدن [هتل]
ruhig <adj.> U ساکت
leise <adj.> U ساکت
still <adj.> U ساکت
Ich war die ganze Nacht in meinem Bett auf. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
sich wecken lassen U بگذارید کسی شما را بیدار کند
Schnauze! U ساکت باش!
Schweig! <idiom> U ساکت باش!
Schweig still! <idiom> U ساکت باش!
Hör auf zu reden! <idiom> U ساکت باش!
schweigen U ساکت ماندن
[ungenutzt im Verborgenen ] schlummern U ساکت بودن
einen Dornröschenschlaf halten U ساکت بودن
dämpfen U ساکت کردن
Sei still! <idiom> U ساکت باش!
Halt [mal] die Luft an! <idiom> U ساکت باش!
sich telefonisch wecken lassen U بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
Wecken Sie mich um sieben Uhr, bitte. U لطفا من را ساعت هفت صبح بیدار کنید.
Halt's Maul! U ساکت باش ! [در باواریا] [در اتریش]
Haben Sie etwas ruhigeres? U ساکت تر از این دارید؟ [اتاق]
Halt die Goschen! U ساکت باش ! [در باواریا] [در اتریش]
Sei doch mal still! U ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
Was sagen die anderen? U دیگران چه می گویند؟
Könnt Ihr dieses Wochenende auf den Hund aufpassen? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
die Fäden in der Hand haben <idiom> U دیگران را آلت قراردادن
schmarotzen U بار دیگران شدن
verletzen U تجاوز کردن [به حق دیگران]
zu Lasten der Gesellschaft leben U بار دیگران شدن
Verstoß {m} U تجاوز به حقوق دیگران
Verletzung {f} U تجاوز به حقوق دیگران
Bruch {m} U تجاوز به حقوق دیگران
Missachtung {f} U تجاوز به حقوق دیگران
Übertretung {f} U تجاوز به حقوق دیگران
schadenfroh sein U از بدبختی دیگران لذت بردن
sich am Unglück anderer laben U از بدبختی دیگران لذت بردن
Absonderung {f} U جدا نگهداری [بیمار از دیگران]
nicht in die Reihe gehören <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
Quote {f} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Ausmaß {n} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Proportion {f} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Verhältnis {n} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Anteil {m} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Aufführung {f} اجرا [نمایش یا کنسرت درمقابل دیگران]
ganz allein <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
ohne Unterstützung <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
eigenständig <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
ohne Hilfe <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
Sie hat mehr Schuld als die anderen. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
beiseite <adv.> U بکنار [بیک طرف] [جداگانه] [جدا از دیگران ]
zur Seite <adv.> U بکنار [بیک طرف] [جداگانه] [جدا از دیگران ]
Sein Glück besteht darin, anderen zu helfen. U خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
abtischen U پول [زیادی] بدون ملاحظه به دیگران در آوردن [در سوییس]
Ich wollte Zelten gehen, aber die anderen waren gleich dagegen. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Diese Hose sieht kein bisschen anders aus als die anderen. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Jemanden in die Reihe bringen U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Recent search history Forum search
1درحال انجام خدمت سربازی. موفق باشید!
1Man wird nicht dadurch besser,dass man andere schlecht macht
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
1در شادی دیگران سهیم شدن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com